قندعسلم پوریاقندعسلم پوریا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
مامی پوریامامی پوریا، تا این لحظه: 31 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره
جناب پدرجناب پدر، تا این لحظه: 39 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
یکی شدن دلامونیکی شدن دلامون، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

♥عشقم پوریا♥

عکسهایی از پوریا وقتی خونه مامان جون بودیم...

سلام...ما اومدیم با کلی عکس از پوریا جون  وقتی خونه مامان جون بودیم که حسابی بهمون خوش گذشت... نفسم اینجا حسابی با پستونکت سرگرم بودی  پوریاجونم اینجا داشتی با سایه ت بازی میکردی که تا خواستم ازت عکس بگیرم برگشتی نگام کردی... پوریاهر روز تا بابابزرگ از سرکار میاد خیلی خوشحال میشی و میری رو شونه های باباجونم و با صدای بلند میخندی و حسابی ذوق میکنی عسلم... پوریا در حال بازی با شکلاتایی که بابابزرگ جون خریده... ...
30 بهمن 1392

2 اتفاق خوب...

سلام پسر نازم... 3روزه هشت ماهت کامل شده و وارد نه ماهگی شدی فدات بشم گل پسرم ...ماهگردت مبااااااااااااااااااااااااارک عزیزم ... یه هفته ای میشه خونه مامان جون هستیم ...مامان جون زحمت کشید واسه ماهگردت یه کیک پخت که چندتا عکس ازش گداشتم... در ضمن دیروز مصادف با 22 بهمن ساعت 9:45شب اولین کلمه رو به زبون آوردی و گفتی بَ بَ... از دیروز هرکس بگه بابا تو بعدش تکرار میکنی ...قلبمی عزیز دلم ...
22 بهمن 1392

گلپسری عاشق پیام بازرگانی...

گلپسرکم عاشق پیام بازرگانیه مخصوصا تبلیغات مروا و بالا بالا و پرسیل...بعد هر پیام بازرگانی هم راه میافته به طرف میز تی وی و بلند میشه...ماهم مجبورشدیم تمام دکورشو جمع کنیم تا تلفات به بار نیاد ...فدا شیطونکم بشم من   اینجاهم تبلیغات مروا پخش میشد... اینجاهم پیش به سوی میز تی وی...!!! ...
10 بهمن 1392

پسر شکموی من...

دیروز صبح گرسنم شد و منم تصمیم گرفتم پنکیک درست کنم... اینجاهم میومدی تا مزه ش رو امتحان کنی... فدات بشم  شکموی من ... ...
7 بهمن 1392

بازیگوش مامان...

عشقم دیشب لباستو تنت کردم چون میخواستیم با باباجون بریم بیرون اما شما حسابی سرگرم بازی با عروسک هات بودی و تا بابایی شمارو برمیداشت شروع میکردی به گریه ...فدات بشم که اینقده بازیگوش شدی عزیزم ...
5 بهمن 1392

کاپ کیک شکلاتی...

سلام...دیشب از خونه مامان جون که اومدیم خواستم واسه بابایی کاپ کیک درست کنم اما حسش نبود و خسته بودم ...امروز صبح موادشو آماده کردم ولی چون شما اذیت میکردی و میخواستی تو بغلم یاشی خوابوندمت و واسه بابایی کاپ کیک شکلاتی رو که خیلی دوست داره درست کردم امیدوارم خوشش بیاد ...
5 بهمن 1392