2 اتفاق خوب...
سلام پسر نازم... 3روزه هشت ماهت کامل شده و وارد نه ماهگی شدی فدات بشم گل پسرم ...ماهگردت مبااااااااااااااااااااااااارک عزیزم ... یه هفته ای میشه خونه مامان جون هستیم ...مامان جون زحمت کشید واسه ماهگردت یه کیک پخت که چندتا عکس ازش گداشتم... در ضمن دیروز مصادف با 22 بهمن ساعت 9:45شب اولین کلمه رو به زبون آوردی و گفتی بَ بَ... از دیروز هرکس بگه بابا تو بعدش تکرار میکنی ...قلبمی عزیز دلم ...
نویسنده :
مامان پوریا
16:16
درد دل های مادرانه...
عکس هایی از قند عسلم در هفت ماهگی ....
گلپسری عاشق پیام بازرگانی...
گلپسرکم عاشق پیام بازرگانیه مخصوصا تبلیغات مروا و بالا بالا و پرسیل...بعد هر پیام بازرگانی هم راه میافته به طرف میز تی وی و بلند میشه...ماهم مجبورشدیم تمام دکورشو جمع کنیم تا تلفات به بار نیاد ...فدا شیطونکم بشم من اینجاهم تبلیغات مروا پخش میشد... اینجاهم پیش به سوی میز تی وی...!!! ...
نویسنده :
مامان پوریا
13:18
پسر شکموی من...
دیروز صبح گرسنم شد و منم تصمیم گرفتم پنکیک درست کنم... اینجاهم میومدی تا مزه ش رو امتحان کنی... فدات بشم شکموی من ... ...
نویسنده :
مامان پوریا
13:02
بازیگوش مامان...
عشقم دیشب لباستو تنت کردم چون میخواستیم با باباجون بریم بیرون اما شما حسابی سرگرم بازی با عروسک هات بودی و تا بابایی شمارو برمیداشت شروع میکردی به گریه ...فدات بشم که اینقده بازیگوش شدی عزیزم ...
نویسنده :
مامان پوریا
13:52